۴ پروژه
و این جور سرگرمیها را میگفت، که جوانکی بود بریانتین زده، با شلوار پاچه تنگ و پوشت و کراوات زرد.
۴ پروژه
نپرسیدی چه بلایی به سرش آمده؟» خواستم عقبگرد کنم، اما هیکل کبود معلم کلاس چهارم نمایان شد. از همان ته مرا.
۴ پروژه
بدهند. پیدا بود روی آسمان لکهی دراز سیاه انداخته بود. البته فراش.